مروارید مهر

آنچه باید گفت

مروارید مهر

آنچه باید گفت

روزی سخت

1-یه پیشنهاد می کنم تا می شه کمتر شوخی کنید.چون دیشب و امروز به خاطر یه شوخی بچهگانه کلی اذیت شدم.فشار روحی سختی بود.
2-اعتصاب غذا انجام شد.مدیریت بی غیرت و احمق دانشگاه فکر می کرد با تغییر غذا و پر زرق وبرق کردن غذا می تونه جلو اعتراض دانشجویان را بگیره.
دو تا صحنه را توصیف می کنم:
از سمت دانشکده معدن به سمت سلف حرکت می کردم.یه گربه یواشکی با کلی ترس اومد یه تیکه جوجه برداشت ،و برد که بخوره .
به گفته بچه ها بسیجیان عزیز از ظرف بچه جوجه بر می داشتند و می خوردند(از نظر شرعی برای آنها هیچ مشکلی وجود نداره)و با انداختن پاکت سیگار و آشغال در ظرف ها از ظروف عکس می گرفتند.خودم به چشم دیدم که دبیر سابق انجمن بسیجی از ظرف بچه ها گوشت برداشت و خورد.ازش پرسیدم چرا؟
گفت اینا شبه ناکه من بعدا پولشو رد می کنم.
آقایونی که این همه مدعی اسلام هستند،....
حیف که باید به حرف samz گوش کنم وگرنه.

3-تو را به خاطر دوست داشتن، دوست دارم


اعتصاب غذا

به نام حضرت دوست
سلام
1-باید عرض کنم که مطلب قبلی برای وبلاگ محفل نوشته بودم که انتشارش در مروارید مهر را بی فایده ندیدم.یکی از دوستان عزیزم که خیلی وقت او را ندیدم،در محفل نظر قشنگی گذاشته که بخشی از آن را می گم:
ما از این دینداری صوفی، پریشان گشته ایم
زیر تیغ بی وفایی مهد، حرمان گشته ایم
گرچه دین حق پرستان باعث آزادی است
ما اسیر دست این منبرپرستان گشته ایم
زهد خالی آدمی را سوی نسیان می برد
ما از این ظاهر پرستی رو به ویران گشته ایم
انقلاب ما همین در خود شکستن بود و بس
از شکست آرزوها همچو شیطان گشته ایم
2-فردا اعتصاب غذا داریم.در راستای اعتراض به سیاست های سرکوبگرایانه ریاست انتصابی دانشگاه و در اعتراض به بازداشت غیرقانونی علی عزیزی وعلی نکونسبتی و پدرام رفعتی و همچنین در اعتراض به ادامه بازداشت غیرقانونی سه دلاور پلی تکنیک احمد قصابان،مجید توکلی،احسان منصوری اعتصاب غدا خواهیم کرد.امیدواریم که این حرکت نمادین ما باعث شود که ملت ایران از خواب غفلت بیرون آید.
هر کی خوابه خوش به حالش ما به بیداری دچاریم
3-دیروز یه حرفی به یه بنده خدایی زدم که بلافاصله پشیمون شدم.این حرفم باعث از بین رفتن حرمت فی ما بین شد.
فضایی ایجاد کنیم که این مشکلات پیش نیاید.
4-قد مدیریت دانشگاه در حد میلیمتر هم نیست.خیلی تعطیلند.این قدر وضع خرابه که تا می خوای اعتراض کنی.خود بچه ها(دانشجوها) میگن:نه نه چیزی نگید.این یکی بری فلانی میاید صد پله بدتر از این.
آمدند چشم انداز 20 ساله فرهنگی برای دانشگاه بنویسند.7 بند نوشتند.تو هیچ کدومش حتی کلمه هنری را بکار نبرده اند.بگذریم از این که چیز چرتیه و فقط چوب لای چرخه کارهای دانشجویی.
5- نمایشگاه گذاشتن نکوهش( ترویج) موسیقی رپ.نترسید.کار اداره فرهنگی است.که البته بسیج هم حمایت میکند.بعدا توضیح می دم.

1+5-برای تو:
بیا از دین و عرفان و خدایان
دست برداریم
به کیشِ خویش ...
... یک دیگر بپِنداریم :
نه چون کافر
نه چون زاهد
نه چون معبود
نه چون عابد
نه چون گَبر و
نه نصرانی
یهودی و
مسلمانی ...
بیا از دین و عرفان و خدایان
دست برداریم
و از هر جلوه ی عالم
حدیثی تازه برخوانیم :



طه

سلامی دوباره:
خوشبختانه در فضایی قرار گرفتم که افراد به دنبال تفکر وبحث وصحبت هستند:چه در محیط دانشکده (هم مطالب علمی و هم مطالب اجتماعی)چه در محیط دانشگاه،چه در جمع 26 های عزیز،چه در جمع فعالین دانشجویی.
یکی از این موارد شرکت در جلسه تفسیر مهندس لطف الله میثمی است.فردی که نماد امید ملت ایران برای رشد وتوسعه است.جانباز انقلاب اسلامی.از همراهان شهید حنیف نژاد.روشن دل دوست داشتنی.
به همه دوستان توصیه می کنم که شرکت کنند(آدرس و زمان را حضوری می گم)
اما آنچه این بار مطرح شد:
مهمترین نکته این بود که هر انسانی با هر عقیده ای که به زبان می آورد به یک مبدا اعتقاد دارد.این در قرآن کریم مطرح شده است.تاکید می کنم که این مطلب از نگاه درون دینی نیست.چون اساسا بحث از خالقیت خدا را نمی توان به صورت درون دینی و برون دینی تفکیک کرد.
اما سئوال این جاست که چگونه می شود این مطلب را خارج از قرآن نشان داد.از نظر قرآن شیطان به عنوان نماد خداستیزی به خالقیت خدا اعتقاد دارد.
اما در مورد مشرکان آنان به مبدایی (به تعبیر خود الله )اعتقاد دارند.ولی برای او شریک می گیرند.در این رابطه شمس تبریزی در پا سخ به مولونا سخن قابل تاملی می گوید:به تو چه ربط دارد که خدا یکی است یا ده تاست.تو یکی باش.یگانه باش.(نقل به مضمون)در مورد کافران، از آنها به عنوان پوشاننده حقیقت یاد می کنیم.
اما نظر مارکس هم قابل تامل است:ماده ازلی و ابدی است.که به نظرم در پاسخ به بحث ما مطرح کرده است.او نیز مبدا در نظر می گیرد.که به آن صفاتی می دهد که ما به خداوند می دهیم.او نیز این گونه فکر می کند.اما تعبیر دیگری نیز هست.در تاریخ علم بسیار دیده ایم که اصلی از بین می رود.قانونی تغییر می کند.خلاصه دانشمندان اگر به نظمی خاص اعتقاد نداشتند و یا حداقل به این نظم امید نداشتند،مشخص نبود که بشر تا این حد پیشرفت کند.
خلاصه کلام:
خداوند اثبات ناپذیر و انکارناپذیر است.در ضمن تعرف ناپذیر!
نظر علامه طباطبایی این است که کسی که به دنبال اثبات خداوند است به صفات خداوند نخواهد رسید.
توضیح بیشتری نمی دهم چزا که فکر می کنم از حوصله خارج باشد.تنها به دو جمله اکتفا می کنم:
الله اکبر:خداوند بزرگتر است از آنچه تو تصور می کنی.(شعار رهایی بخش)
سبحان الله:خداوند منزه است از هر آنچه تصور می کنی.

کاربرد IT در بیمارستان

بعد از مدت ها یه جا رفتم که از رفتار کارکنان آن کاملا راضی بودم.خوش خلق و مهربان.کارهایی هم که انجام می شد از روی روال و کاملا منطقی بود.دعا می کنم که هیچ وقت اتفاقی نیفته که مجبور بشیم بریم بیمارستان.اما اگه رفتیم، بیمارستان خوبی بریم که فقط به فکر بیماری خودمون باشیم.والبته یه بیمه خوبی هم پیدا کنیم که در گیر هزینه بیمارستان هم نشیم.
بیمارستان پ واقع در بلوار کشاورز جایی که من امروز 3-4 ساعت اونجا بودم.به خاطر مادربزرگم.برای مرخص کردن مادربزرگ رفته بودم.فکر می کردم که کلی باید این ور و اون ور برم که امضا بگیرم این دکتر ببین اون پرستار ببین.دمه اون مستخدم ببین و... .اما بر خلاف این ذهنیت رفتم تو بخش،مسئول بخش گفت:"پیش مریض باشید تا من پرونده رو بفرستم حسابداری بعد که برگه اجازه خروج آمد می تونید برید خونه."
ولی 3 ساعتی طول کشید ولی تو این مدت با مادربزرگ سر وکله می زدم.خستگی داشت ولی خیالم راحت بود.
در ضمن رفتار پرستار ها خیلی خوب بود.البته این رفتار ها نیاز به زیر ساخت هایی داره که رشته IT می تونی این زیرساخت ها رو فراهم کنه.(قابل توجه نرمی ها وسختی ها)


اما:
به هر موجی که می گفتم غم خویش
سری می زد به سنگ و باز می گشت.

آغازی دوباره

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین
الرحمن الرحیم
ملک یوم الدین
ایاک نعبد و ایاک نستعین
اهدنا الصراط المستقیم
صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم
والضالین
سلام دوباره:
بعد از یک سال تصمیم گرفتم که دوباره بنویسم.قبلا ترس از آن داشتم که آنچه می نگارم،مدرکی شود یا حد اقل موجب شناخته تر شدن بنده شود.ولی یک موضوع باعث شد که این هزینه را تحمل کنم.البته می دانم که فایده چندانی ندارد حداقل از آن چه در سر دارم و گهگاهی بر روی کاغذ می آمد ولی مخاطبی پیدا نمی کرد راحت میشوم.
می دانم که با نوشته های من انقلابی رخ نمیدهد اما می توانم نظرات خودم را بیان کنم.
اما آن موضوع:
احساس کردم که دوستان جدیدی که در این یک سال پیدا کردم کمتر به آنچه ابراز می کنم واقف هستند که این ناشی از بیان ضعیف من وشاید هم کم توجهی من بوده است.
در ضمن می دانم افرادی هنوز از قدیم هستند که شاید بخواهند از نظرات بنده آگاه شوند.افرادی از دانشگاه صنعتی اصفهان . افرادی از مدرسه پر افتخار بنده.
به هر حال تصمیم گرفتم که بنویسم.البته باید از دوستانم در وبلاگ محفل عذرخواهی کنم که هماهنگ نکرده این کار را انجام دادم.راه اندازی دوباره ی این وبلاگ به معنی قطع رابطه با آن وبلاگ نیست.
اما حرف اول :
مهمترین عامل در ایجاد ارتباط با دیگران احترام به عقاید آن ا فراد است.توهین به هر صورتی به این عقاید موجب ناراحتی است.